خودمو ادامـــه میدم تو کیوسکه نبش رویا...

عصر فرشته نوشته بود که " تمام این مدت که ازتون دور بودم ...حس میکنم با هیچکسی حرفی نزدم " و این دقیقا خلاصه‌ای از سه ماه اخیرم بوده .. دارم خفه میشم خودمو ادامـــه میدم تو کیوسکه نبش رویا......ادامه مطلب

خوابهای عجیب ، غریب و هراسناک زیاد دیدم ولی هیچکدوم ترسش موندگارتر از  به دنیا آوردن بچه‌ی ناخواسته‌ام  نبوده .. و هیچوقتم به تحلیل دقیقی از این رویا نرسیدم .. صحبت از تحلیل شد .. به تحلیل د خودمو ادامـــه میدم تو کیوسکه نبش رویا......ادامه مطلب

شنبه 7 اردیبهشت 1398 اردیبهشت اغلب بهم میگن وقتی چیزی میخوای انقدر لجبازانه عمل میکنی تا بهش برسی که اول پدر خودت  رو خودمو ادامـــه میدم تو کیوسکه نبش رویا......ادامه مطلب

دارم یک شب زودتر مینویسم .. تا حواسم & خودمو ادامـــه میدم تو کیوسکه نبش رویا......ادامه مطلب

نمیدونم خانواده‌م پر حرف شدن یا من خودمو ادامـــه میدم تو کیوسکه نبش رویا......ادامه مطلب

آره آره مارگاریتا! یا اون اولش که اومد خونه داشت دکمه های سرآستین و یقه شو در می آورد! و حتی مدلی که با پسرش صحبت می کرد! آخیش چه خوب که تو دیدی! هیشکی رو پیدا نکرده بودم احساساتمو باهاش شر کنم!:ی جواب: ببین اون قسمت کندن یقه انقدر بدیهی سکسی بود که بهش اشاره نکردم :)))
اونجا که پسرش رو از کوله‌ش میگیره و دنبال خودش میکشونه ..
واقعا آخیش.. مرسی که اغلب ‌هم‌سلیقه‌ایم :) خودمو ادامـــه میدم تو کیوسکه نبش رویا......

چهارشنبه 19 دی 1397 ambivalent چیزی که باید بهش اعتراف کنم این هست که حس دو سویی نسبت به رشته‌م دارم.. (در واقع نسبت به هرچیزی حس دوسویی دارم) که یک طرفش تنفر هست طرف دیگه علاقه... و اینروزا نه تنه خودمو ادامـــه میدم تو کیوسکه نبش رویا......ادامه مطلب

دیروز آخرین امتحان بود ... و تا ده ساعت بعدش باهم بودیم .. چرخیدیم.. حرف زدیم.. نقد کردیم.. تشویق کردیم.. و همه اعتراف کردیم که روزهای قبل هی میخواستیم درس بخونیم و وسطش از به یاد آوردن آخرین بودن اشک خودمو ادامـــه میدم تو کیوسکه نبش رویا......ادامه مطلب

ده روز پیش بود که پسر داییم چند روزی اومده بود اینجا .. ( همون پسر دایی که ازش نوشته م قبلا .. پسر همون تک دایی م که ازش نوشتم)  باهم میرفتیم اینور اونور .. من که حوصله ی پاساژ گردی ندارم باید باهاش میرفتم و اونم با وسواس خاصی هرچیزی رو ورنداز میکرد .. یک لحظه حس کردم جنسیتامون عوضی شده!  یک شبی با مامان رفته بودیم شام بخوریم .. موزیکی نواخته میشد و همه در حال همخونی و قر ریز و تشویق بودن .. و یهو خواننده رو کرد به میز ما که شماها چرا انقدر خشک هستین .. و نگاها اومد سمتمون ... یک لحظه فکر کردم که خاورمیانه ی بین میزهاییم .. خاورمیانه ی خاورمیانه ایم .. راستش رو بخواید وسط یک آهنگی م سه تاییمون اشکی شدیم .. (آهنگ لحظه های معین ) قشنگ نقش ژنتیک پر رنگ بود .. همچین میگم ژنتیک که انگار محیط سالم و غنی ای داشتیم ... بابا همیشه به پارتنر خواهرم میگه که از وقتی اومدی توو خانواده مون .. منظر دیگه افسرده نیس ( هر وقت م این رو میگه چشام گرد میشه .. انگار مثلا" افسردگی، سرماخوردگی هست که عیان گفته شه :دی ) .. پر بیراهم نمیگه راستش رو بخواید .. این پنج سال بودنش مثل این بود که انگار فهمیدم زندگی های نرمال و فیلی رنگی خارج از خاورمیانه مون وجود دارند .. خودمو ادامـــه میدم تو کیوسکه نبش رویا......ادامه مطلب

سه‌شنبه 14 آذر 1396 ۹۳٪ پیامی که ما از بقیه میگیریم غیر زبانی هست ... مستندی که دیدم با این جمله شروع میشد .. میدونین یجایی با خودم فکر کردم که بعضی احساس های ناخوشایندی که به فردی داریم ، بدون داشتن شواهدی ، مدرک خاصی  .. نمیتونه از چیزی به اسم حس ششم باشه صرفا" .. (مشخصا" دارم درباره ی دنیای واقعی صحبت میکنم .. که با صدا و بادی لنگوئج افراد در ارتباطیم نه صرفا" کلمات)و شاید امکانش باشه تا به زبان بدن ربط داد و برداشت درست ناهشیار از تناقضی که بین جملات فرد و بادی لنگوئج ش هست .. ( رسما" ممکن هست که دارم چرت و پرت میگم ولی تراوشِ دیگه )اواسط تابستون جلسه ای بود .. که پیشنهاد دادن تا سریال Lie To Me رو ببینیم و خب رسیدم خونه یکی دو قسمت ش رو دیدم ،   واقعا" جالب بود .. ولی راستش ترسیدم از اینکه ادامه بدم به دیدنش ... اینکه متوجه شی هر ژست و حرکتی میتونه نشونه ی چه حالت درونی یا تناقضی باشه .. بالواقع زندگی کردن توو اجتماع رو سخت میکنه ... سخت تر.. غیر قابل اعتماد تر.. میدونین یجایی آدم به مرحله ای میرسه که مهم نیس داره راست میشنوه  یا دروغ.. با خودش فقط فکر میکنه چرا اصن باید اون طرف واقعیت رو پنهون کنه؟ P.S: مثل اینکه تحقیق شده ..."معلوم شد که اطلاعات غیرکلامی تقریباً به طور کامل در ذهن ناخودآگاه ما پردازش می شوند. ذهن ناخودآگاه خودمو ادامـــه میدم تو کیوسکه نبش رویا......ادامه مطلب